۱۲ فروردین ۱۳۸۹

شعر



















از نردبام بالا می روم

تا به فرشته ها سر بزنم

و حالِ خدا را بپرسم

از این بالا

همه چیز آرام به نظر می رسد !

انگار همه به خواب رفته اند.



۳۰ آذر ۱۳۸۸

زنی که شبیه خودش بود

منبع : مجله ارمغان فرهنگی و اینجا

بعد از نهضت فروغ فرخ زاد شعر زنان وارد مرحله اي تازه شد كه به تبع آن شاعران زن با پيگري و ممارست ويژه اي خواستار نگاهي ديگر به توانائي زن درحوزه ادبيات شدند بنابراين عوامل اجتماعي درترويج چنين قاعده اي تاثيرات بالقوه اي داشت شعر زنان بعد از انقلاب مشروطه داراي هويت و شناسنامه شد. با مقايسه اي اجمالي و مطالعه دقيق آن روزها به اين نتيجه خواهيد رسيد اگر شعر امروز زنان با اقبال ويژه اي مواجه شد به اهتمام نسلي بود كه اين مسير پر پيچ خم را با دشواراي هاي فروان به پايان رساندند امروزه در هر كوچه اي و برزني شاهد انتشار شعرهاي درخشان و تاثير گذار نسل امروز هستيم. با اين مقدمه و تمهيدات شايد سخن گفتن از شعرهاي كتايون ريز خراتي كار ساده اي نباشد اغلب شعرهاي اين شاعر جوان داراي ظرفيت هاي بي بديل است كه در نوع خود نشان از آگاهي اين شاعردارد كه در تعاطي مرزهاي ناممكن شعر، از جهاني سخن مي گويد كه شايد در هيچ نقشه اي نتوان از آن سراغ گرفت.

از آنجا كه رابطه دال و مدلول امري كاملن اختياري به حساب مي آيد شعرهاي اين مجموعه بر حول اين دو محور مهم مي چرخند و به صورت يك شبكه درهم تنيده با اجزاي مشخص در تعامل اند و با هماهنگي بار استعاري و معنايي متن را به دوش مي كشند. نيچه همواره تاكيد مي كرد كه تبار واژه ي Interpretation)) در آمدي به معناست يا پيوستي به معنا و نه رسيدن به معنا ،حتي خود سوسورنيز معنا را نشان تمايز مي دانست و معنا را بدون وجود يک نظام کلي غير ممكن مي دانست با اين حال معنا محصول تمايز است. ساختار منسجم و تقابل هاي ديالكتيكي در شعرهاي ريز خراتي نيز باعث شکل گيري معنا در سطوح مختلف مي شود و اين حركت با جزئي نگري آغاز مي شود و نقش گزاره ها در به وجود آوردن تمايز رفتاري برانگيخته و آگاهانه با زبان است.

سكوت / مثل فشنگ خشاب ها را پر مي كرد / به هم كه رسيديم / قلبمان تيرباران شده بود ص 101

شعر امري زيباست با نگرش منطقي به پديده ها همه چيز را نمي توان قاعده مند توصيف كرد يكي از انگيزه هاي حقيقي شاعر به نمايش گذاشتن ارزش زن در موقعيت هاي مختلف و تاثير نقش زن در باروري و تحقق آمال بشريت از ديروز تا امروز است به همين منظور شاعر با مهر مادرانه اي سرشت انسان مدرن را ، به تصوير مي كشد در حالي كه با مولفه هاي حسي و فلكلوريك توجه خاصي به بومي شدن شعر دارد همان گنجينه اي كه نيما به نسل هاي بعدي تاكيد مي كرد.

از پنجره هاي مشبك و رنگي / هر شب / به زني نگاه مي كنم / كه روي يك لحاف دونفره / مرواريد مي دوزد ... مريم هاي باكره مسيح مي زايند / پنجره ها / مشبك و دايره اند / و عالي قاپو سقف آينه دارد ص37

بايد خاطر نشان كرد كنش هاي گفتاري و دوري جستن از شكل نوشتاري ، رويكرد شاعر را تغيير مي دهد و به روشني مي شود جنس كلام و تغيير لحن را در وضعيت مناسبي بررسي كرد اغلب شعرهاي اين مجموعه آن قدر زنانه اند كه شاعر با تصاوير بكر ظاهر فريفته اي به متن مي دهد و به انضمام كشف هاي شاعرانه امكاناتي بايسته اي را در اختيارمخاطب قرار مي گيرد.

تو ني زدي / كه پروانه ها روي گل هاي دامنم / پيله شكافتند / و ظهر درخت توت از چرت بي گاهش پريد ص 76

فرماليسم ها براي درك صحيح متن، شكل ساختاري متن را مورد واكاوي قرار مي دادند چرا که تاکید این مکتب بر الگوهای ظاهری متن، فنون ادبی و عریان سازی مهارت مولف خلاصه مي شد كما اين كه محتوا و تاريخ بيشتر مورد توجه نبود، اما شعرهاي ريز خراتي ضمن اين كه داراي فرم مناسب هستند به لحاظ محتوا نيز از قانون خاصي تبيعت مي كند و ساز كار آن بر حول نشانه ها مي چرخد و گاهي اين فضاي سيال بر شعرهاي او سايه اي سنگين مي افكند و به نظر مي رسد شاعر بيش از حد معمول شتاب زده عمل مي كند.

درختي كه برمن خم مانده بود / شكست / بنفش بزن / صورتي روي نرده ها / قلبي سرخ از وسط سيب شده است قل مي خورد مي خورد / تا در شاخه هاي دامن زني فرو رود ص 77

يكي از محسنات شعر روزگار ما جنبه هاي فردي و چگونگي درگيري شاعران براي رسيدن به فضاي تازه و به تملك در آوردن زبان و انديشه است نخستين گام موثر براي رسيدن به چنين جايگاهي كه جنبه جامعه شناختي دارد تبارشناسي و سنجيدن تناسب روزگار شاعر است به همين منظور از نقاط قوت وشگفتي ساز مجموعه حاضر كه در قرائت هاي مختلف بسيار پر اهميت جلوه مي كند بر هم زدن روايت خطي ست شاعر آن چنان نا آرام است كه مي خواهد جهان پيرامون خود را با روال غير طبيعي به رخ بكشد و نحو گريزي هاي سبكي و نگاه استعلايي به امور موجود التذاذ خوانش متن و تاويل آن را به شكل فزاينده اي بالا مي برد و بدويت آن كاملا خصوصي و شخصي مي باشد.

پتو را كشيده روي سر / و من / فكر مي كنم / چقدر مي توانست مرده باشد / پيش از اين چشم هايش را گشوده بودم / پوچ پوچ / و دانه هاي خشخاش / كه ميان مژه هايش قي مي كرد / من به او معتاد شده بودم / و هر روز با بخار ريه هايش / متصاعد مي شوم ص 83

شكسته شدن پرسوناها ، و رنگين شدن جغرافياي كلمات به سبب تخطي از قاعده هاي زباني به زيبايي در خوري رهنمون مي شوند و در ژرف ساخت متن با الگوهاي ثبيت شده اي مواجه مي شويم كه در جهت تداعي آزاد معاني در متن تعبيه شده اند و اين مكانيزم به اجراي بهتر شعر كمك شاياني كرده است.

هر شب به پنجره ي بسته / كبوتري شليك مي شود / اتاق پر از زناني ست/ كه هر يك سربريده ي تو را در سينه بند خويش پنهان كرده اند / موهايت را نوازش مي كنم / سربازها از سيم خاردار گذشته اند ص 104

كتايون ريز خراتي را بايد شاعر تنهايي و سكوت دانست لحن آرام و هم آوايي با كلمات در اغلب شعرها بيانگر روح سركش و زنانه اوست اين مشخصه در خلق و بازانديشي ابژه ها به زيبايي مستحيل مي شود و ادارك تازه اي را در چشم انداز متن نمايان مي كند و اصالت چنين انديشه اي ستودني ست.

پي نوشت :
" به كسي نگو" کتایون ریز خراتی
چاپ اول 1387 انتشارات آهنگ ديگر

۱۱ شهریور ۱۳۸۸

بازي سر نوشت


دکتر علی شریعتی : « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید . و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت! … چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ، آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه : زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم. وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند ممکن است در خودش بوجود آید.

۶ شهریور ۱۳۸۸

عصر يخبندان

گاهي فكر مي كنم اگر ما در عصر يخبندان به سر مي بريم چرا يخچال هاي بزرگ در حال آب شدن هستند امروز وقتي تلوزيون را روشن كردم يك كارشناس محيط زيست به صورت كاملن جدي به سياستمداران هشدار داد كه تا سال هاي آينده سطح آب بالاتر خواهد آمد اين در حالي ست كه سياستمداران سرشان را مثل كبك زير برف كرده اند و با سرسختي در فكر منافع خود هستند. راستي فكر كرده ايد اگر همين رويه شكلي روتين پيدا كند و گرماي زمين به همين شكل فزاينده افزايش پيدا كند دچار چه بحراني عظيمي خواهيم شد آن وقت مجبوريم هر صبح كه از خواب بيدار مي شويم با پريان دريايي صبحانه را ميل كنيم و شب را با غواصاني سپري كنيم كه مي خواهند زير آب دريا را بزنند" من نيز نمي دانم حوادث كره زمين روزي به كجا خواهد كشيد حتم دارم شما نيز نمي دانيد!

۷ مرداد ۱۳۸۸

روزهايي كه از دست مي روند

با تمام خستگي و روزهاي نا ميموني كه در اين چند هفته ي اخير سپري كرديم تصميم گرفتيم براي مدتي بيرون بزنيم و خودمان را به آرامش طبيعت بسپاريم ؛ با ذهني نا آرام به جاده زديم و مسيرمان جايي جز دريا نبود. دلتنگي هاي ما در چند خط خلاصه مي شد يا در چند عبارت ساده اي كه بتوان آن را به زبان آورد. هوا گرم بود به خصوص هواي دم كرده و شرجي "رشت" اما بندر انزلي تا حدودي خنك بود شايد دريا و صداي امواج چنين تصوري را در ما ايجاد كرده بود. شب را با تمام خستگي در رشت مانديم پشه هاي سمج امان مرا بريده بودند هر طرف كه مي رفتي بيخ گوش آدم وز وز مي كردند در طول راه سگ هاي ولگرد سر به سر هم مي گذاشتند انگار از سرنوشت غم انگيز خود به تنگ آمده بودند و با صداي امواج مي دويدند و پارس مي كردند. شن هاي گرم در ميان انگشت هايم حس عجيبي را ايجاد مي كرد وقتي با پاي برهنه روي شن هاي گرم قدم مي گذاشتم چيزي در دورنم آب مي شد و آسمان در نظرم آن قدر پائين بود كه مي توانستم ، ستاره اي را برگزينم. اما محمد رو به دريا خاموش نشسته بود و هيچ نمي گفت. موبايلم زنگ خورد با تنبلي و بي ميلي به سمت صدا خيز برداشتم علي رضا بود قرار شد در مازندران به يكديگر ملحق شويم به راه افتاديم لاهيجان _ لنگرود و 20 كليومتر رامسر... خداي من چقدر اين آرامش " جواهر ده " را دوست داشتم آواز پرنده و رودخانه اي كه از ميان جنگل مي گذشت چنان آرام بخش بود كه تمام غصه هايم را فراموش كرده بودم و اين نظم طبيعت و راز پنهاني كه در پشت درخت ها بود مرا متحير مي كرد. آتش گرمي را به پا كرديم و لحظات خوبي را در نگاه يكديگر جستجو كرديم و آن شادي را يافتيم. مقصد نهايي ما نوشهر بود "حسين شريفيان" از دوستان خوب و مهربان قرار شد در بابلسر ويلايي برايمان كرايه كند اما از بد روزگار ماشين مشكل پيدا كرد و نا خواسته ساعتي را در رامسر مانديم. موبايلم دوباره زنگ خورد دوباره علي رضا بود با صدايي كه كاملن نا مفهوم به گوش مي رسيد گفت ما در چالوس هستيم و تا نوشهر راهي نمانده است. هوا كاملن تاريك شد ميثم متاجي و دوستان ديگر هم بودند ... ستار جانعلي پور، علي رضا فراهاني و يا سر متاجي عزيز كه از رشت مي آمد. ميثم با مهمان نوازي واقعن خستگي را از يادمان برد و همسر مهربان او مثل فرشته ي نجات، در حق همه ما خواهري كرد عجب شب خاطره انگيزي فرداي همان روز به جنگل هاي زيباي نوشهر رفتيم و دوربين محمد را با تمام تصاويرش در شهر زيباي نوشهر جا گذاشتيم . و بعد از كمي استراحت به بهانه جشنواره شعر "نيما " به راه افتاديم 27 تير ماه در خانه هنرمندان برنامه اي بود كه از قرار معلوم با كم لطفي مسئول سالن بتهوون برگزار نشد اما روزهاي خاطره انگيزي را در كنار هم سپري كرديم.

۹ خرداد ۱۳۸۸

چند عكس منتشر نشده از حسين منزوي






براي دريافت اندازه واقعي عكس ها كليك كنيد.

۱۷ بهمن ۱۳۸۷

چشم هايمان را باز كنيم


کنش و رفتار شاعرانه برای خواننده اهميت بسزايي دارد اين مهم از گذشته تا به امروز در نزد مخاطبان آگاه شعر، امري ضروري و غير قابل انكار بوده است. حیدر بیات در لحظه ها به شاعرانگی می رسد و همین قاعده كارنامه او را با دیگر شاعرانی که در این عرصه فعالیت کرده اند متمایز می کند. زبان ترکی به لحاظ خوش ساخت بودن دارای موسیقی و ساحت های تاویلی فراوانی ست ...

درطي چند دهه اخیر تمرکز شاعران علی رغم پتانسیل بالاي زبان تركي، معطوف به جبهه گیری و حواشي صنفی شد، باید خاطر نشان كرد این قاعده خسته كننده هنوز هم جاي مناقشه دارد، ولی این هنجار گریزی ها به سود ادبیات ما تمام نشد ظرفيت ها و عوامل بيولوژيكي از سويي... و سركوب روزنامه نگار و شاعر از سويي ، تمام علاقمندان را در بهتي سنگين فرو برد، و ادبیات ما به جای غنی شدن و معرفی در محافل ادبی نا خواسته پوشش سیاسی به خود گرفت و ما از آن ساحت عزیز که همانا یگانگی در ادبیات بود دور شدیم و ناگزیر به حواشی ادبیات پرداختیم. اين تمهيدات تكراري به گوش هر شنونده اي آشناست و زنجموره هاي دم مرگ است.

اما شاعران ترك زبان به خوبی دریافته اند، کم کاری کرده اند شعر امروز باید به زبان مردم نزدیک شود. باید ساده باشد نه ساده انگارانه ، شعر عرق ريزان روح در لحظات و ثانيه هايي مبهم است كه شاعر در تلالو تنهايي خويش به كلمات بي جان نقش مي دهد.

" آلما یولو"... موجبات لذت را درخوانندگان شعر امروز فراهم مي سازد، به راستي دراين قهقراي نا به سامان ادبي آن هم در بازار كساد شعر انتشار كتاب هايي از اين دست دلگرم كننده است شاعر در اين مجموعه كوشيده با معيارهاي ملموسي به سراغ شعر برود. رفتار شاعر و نگرش او به جهان پيرامونش نگاهي شاعرانه است ، گاهي شاعر تا آنجا به شعر آغشته مي شود كه التذاد خوانش متن ظاهر فريفته اي به خود مي گيرد و به دليل بن مايه هاي فلسفي به قرائت مكرر شعر مي انجامد و چنين مسئله اي گواه بزرگي براي موفقيت يك شاعر ترك زبان است.

گل قاپيني آچ / چوخداندير كي بو كوچه ...
بير دلي نين داشلانماسينا تامارزي لاييب آيي گورمه سم كي / دلي اولمارام ص 50


فرماليسم هاي روس در باره شعر تعريف زيبايي دارند ...به اعتقاد آنها شعر بيان انديشه اي ست به ياري تصوير ... حيدر بيات ، در اين مجموعه مي كوشد راهگشا باشد؛ چه در حوزه محتوا و فرم ... چه در حوزه انديشه و خيال ... تصويرها چنان بكر و تازه هستند كه با شاخصه هاي رمانتيسمي و بازي هاي زباني به اوج زيبائي مي رسند وهمين رويكرد ساده ، اما عميق به دليل قاعده افزايي به شعرهاي او حجم دو چنداني مي دهد و يكي از بارقه هاي مهم اين مجموعه توجه به توناليته زباني و پارادكسيكال كردن روند شعر، كه بيشتر جنبه روان شناختي دارد و تجربه هاي شاعر را به صورتي آشكار نمايان مي سازد.

آت لار گئتدي / قامچي لار كيمي اليميزدن / تپه ميز قالدي / قامچي ص 51

بيات در اغلب شعرها موضعي فلسفي دارد چناچه تمايل به بازي هاي زباني خواسته يا ناخواسته شعر او را بر پايه تاويل شكل مي دهند ، شاعر با زبان پيكار مي كند تا به انديشه اي عميق برسد و پر واضح است در چنين شرايطي شعر داراي ريتم دل انگيزي مي شود چرا كه استفاده به جا از واژه ها و شناخت ظرفيت آنها كمك شاياني به پيشبرد فضاهاي تمكين يافته خواهد كرد .

آي ديليم ! / ديليم ديليم اولان تيكه لرين / دنيز اولدوزلاري تك
هره سي بير ديل اولورلار / الدن اله دوشن اولكه لرين
كاغاذ جيزيق لارين پوزوب / هاميسي بير بير بير اولورلار


اغلب شعرهاي "آلما يولو" داراي زبان ساده اي هستند شاعر به اجزاي شعر نگرشي كاملن جزئي دارد و چنان بر لبه هستي راه مي رود كه گويي از جاذبه زمين واهمه اي ندارد گاهي شعرهاي بيات مرا به ياد ناظم حكمت مي اندازد به همين خاطر نگرش او را دوست دارم و فكر مي كنم اين كتاب جزو معدود كتاب هاي موفق در زمانه ماست.

۲۴ آبان ۱۳۸۷

تازه‌ترين دفتر شعر گروس عبدالملكيان...
گروس عبدالملكيان شاعر جواني است كه در سال‌هاي اخير فعاليت خود روند رو به رشدي را طي كرده است. اغلب شعرهاي او در مجموعه <سطرها در تاريكي جا عوض مي‌كنند> كه به تازگي از سوي انتشارات مرواريد منتشر شده است، داراي حال و هواي مشخصي هستند. برخلا‌ف دو كتاب قبلي شاعر، مي‌توان در اين مجموعه پيشرفت او در حوزه زبان و رسيدن به فرم‌هاي دلخواه را شاهد بود.

به عبارتي، انديشه در مجموعه حاضر از خصيصه‌هاي قابل‌تاملي برخوردار است. بيشتر شعرها داراي نظام خاصي هستند و اجراي موفق شاعر در آنها مشهود است. شاعر با طنازي خاصي بن‌مايه‌هاي شعري را صيقل مي‌دهد و موتيف‌هاي گسترده‌اي را براي ارتقاي معنا به كار مي‌گيرد كه تاثير شگرفي در ادراك حقيقي شعر به وجود مي‌آورد. شايد يكي از دلا‌يلي كه شعر عبدالملكيان بر پايه تاويل شكل مي‌گيرد، مبتني بر همين امر باشد:

كليد بر ميز كافه جا مانده است/ مرد مقابل خانه جيب‌هايش را مي‌گردد/ آينده در گذشته جا مانده است.( ص 59)


از آنجا كه انديشه‌مداري در ادبيات كشورمان خاستگاهي مكنون دارد، فرآيند انديشه در به كارگيري صحيح نشانه‌ها در شبكه‌هاي مدلولي آشكار مي‌شود. شاعري كارنامه درخشان خواهد داشت كه به موازنه‌اي قابل قبول برسد، زيرا شعر هنري كلا‌مي‌است و بايد با اسلوب و شيوه‌اي خاص مستحيل شود. شاعر اين مجموعه در اغلب شعرها به اين مهم دست يافته است. نمودهاي تصويري و خلق فضاهاي تازه، فرصت‌هاي روشني را براي مخاطب به‌وجود آورده است. اين عقل شاعرانه را كه من از آن به عنوان اعتدال شاعرانه(Sapienza Poetic) ياد مي‌كنم، نشان از ذكاوت و ممارست گروس عبدالملكيان دارد كه براي رسيدن به ساختارهاي منسجم مي‌كوشد و اشكال روزمره را با تجربه‌اي ملموس به زبان شعر بيان مي‌كند:

هر روز پرده را كنار مي‌زنيم/ و خورشيد را در آسمان به خاطر مي‌آوريم/ تقصير مرگ نيست كه اين همه تنهاييم/ ما با دهان دودكش‌ها سخن گفتيم و/ واژه باران مصنوعي را چون كودكي ترسناك به دنيا آورديم/... / كبريت بكش/ تا ستاره‌اي به شب اضافه كنيم/ و خيره شو/ به مردمان تنهايي كه در آسمان سيگار مي‌كشند.( ص39) ‌


يكي از آسيب‌هاي شعر عبدالملكيان، نگرش كلي و دوري جستن از جزئيات جهان پيرامون خود است. انگاره‌هاي ذهني شاعر گاه به سبب نوجويي‌هاي معنايي به مفاهيم پيچيده‌اي رهنمون مي‌شود، به طوري كه از زيبايي و ظرافت‌هاي زباني شعر او مي‌كاهد و فضاهايي كه از پتانسيل مناسبي برخوردارند، آنقدر ذهني مي‌شوند كه رويارويي با عالم واقع به سهولت انجام نمي‌پذيرد. همچنين افراط شاعر در خلق فضاهاي بكر در بيشتر شعرها تاثير معكوس دارد و قاعده افزايي در فضاهاي متكثر رشد دوچنداني مي‌كند و تصويرهاي توليد شده از انتزاعي بودن رنج مي‌برند. ‌


در من صداي تبر مي‌آيد/ آه انارهاي سياه نخوردني بر شاخه‌هاي كاج/... در من فريادهاي درختي‌ست خسته از ميوه‌هاي تكراري/ من ماهي خسته از آبم.


بارقه‌هاي شعر غنايي (ليريك) در برخي از شعرهاي عبدالملكيان به تجربه‌هاي شخصي مي‌انجامد. حتي در تجربه‌هاي تازه‌اي كه شاعر از مكانيسم بصري استفاده مي‌كند، از حلا‌وتي كه بايسته است برخوردار نيست و لحن شاعر در بيشتر شعرها شبيه به همديگر و همچنين بسامد آوايي و ريتم آرام شعرها از يكنواختي نحوي برخوردار است.


از ماه لكه‌اي بر پنجره مانده است/ از تمام آب‌هاي جهان قطره‌اي بر گونه‌هاي تو/ و مرزها آنقدر نقاشي خدا را خط‌خطي كردند/ كه خون خشك شده، ديگر نام يك رنگ است.( ص24)


يكي از ويژگي بارز و قابل توجه شعر عبدالملكيان در طول سال‌هاي فعاليتش توجه به مضمون‌پردازي و حذف پرسوناي غيرمعقول در بطن اثر است. به همين دليل شعر او در پروسه‌اي شكل مي‌گيرد كه قابليت تاويل را به اقتضاي مركززدايي در حوزه زبان برجسته مي‌كند. ‌


دزدي در تاريكي/ به تابلوي نقاشي خيره مانده است.(ص38)


گزاره‌هاي خبري به ندرت در جغرافياي كلا‌م گروس عبدالملكيان ديده مي‌شود. نمونه‌هاي درخور و شگفت‌انگيزي را به لحاظ عاطفي در شعرهاي او مي‌توان مشاهده كرد كه در نوع خود تحسين‌برانگيزند و از نوستالژي مانايي برخوردارند. اين تجربه‌ها در دو كتاب اخير او نيز داراي بن‌مايه فلسفي و شاخصه‌هاي صريح رمانتيسمي‌ بوده و جزو تجربه‌هاي درخشان اين مجموعه نيز محسوب مي‌شود.



‌* انتشارات مرواريد، چاپ اول، 1387



۲۰ مهر ۱۳۸۷

شکل گیری شعر دهه هشتاد در فضای مجازی

به نقل از روزنامه شماره 648
سه شنبه، 5 آذر ، 1387
شمس لنگرودي يكي از شاعران مستقل كشورمان كه تاريخ تحليلي شعر نو به قلم او نگاشته شده دهه بندي شعرمعاصر را رد مي كند آيا اين امر به مثابه ي
رد دستاورد هاي آن دهه پر فراز و نشيب است ؟
خب! با كمي تامل مي توانيم به اين سوال پاسخ قابل قبولي بدهيم شايد منظور شمس لنگرودي به عنوان كسي كه پيشنه ي شعر نوين ايران را مي شناسد رسيدن به دستاوردهاي مشترك است، نيما با دگرگوني وسيعي كه در سيماي ادبيات فارسي به وجود آورد جغرافياي وسيعي را در اختيار شاعران قرار داد كما اين كه ظرفيت هاي شعر نيمايي هرگز شكوفا نشد و ظهور شاگردان نيما در عرصه ادبيات باعث به وجود آمدن جريان هاي جديد شد كه تا به امروز اين صداها به گوش مي رسد،هر چند فروكش كرده باشند تاكيد نيما نزديك شدن به طبيعت كلام بود او در مقدمه اي كه در ابتداي"افسانه" مي نويسد خطاب به نسل جوان از يك ساختمان سخن مي گويد از ساختماني كه صداها توانسته اند به آن راه پيدا كنند و در حال گفتگو با يكديگر هستند اين سادگي در حقيقت به فراخور پيشينه ي شعر قدما، به لحاظ فيزيكي بيشتر قابليت همزاد پنداري را داشت و بزرگترين مزيت آن رهنمون شدن به ساختارهاي تازه بود كه نيما از آن به عنوان ساختمان ياد مي كند.

اما شعر دهه هشتاد بر خلاف چند دهه اخير در آرامشي سترگ به سر مي برد، تو گويي آرامش قبل از طوفان است بسياري از صاحب نظران دهه هفتاد را نقطه عطفي در تاريخ ادبيات ايران مي دانند از سويي ديگر تعدادي از طلايه داران ادب و فرهنگ فارسي به هيچ قيمت نمي توانند با دهه هفتاد كنار بييايند و اغلب شعرهاي دهه هفتاد را نوعي شكست سياسي شاعران مي دانند، زيرا هشت سال جنگ تحميلي مسير فكري شاعران را از دغدغه هاي سياسي و اجتماعي تهي كرد همان طور كه تجربه نشان داده است ادبيات هر كشوري دست خوش تحولات آن كشوراست همان اتفاقي كه در جنگ جهاني اول باعث به وجود آمدن دادائيست ها شد و اشعاري كه فرهنگ بورژوازی را به هزل مي گرفت، اما بايد پذيرفت دهه هفتاد نيز تبعات خود را داشت و رگه هايي از آن را حتي مي توانيم در نسل شعر دهه هشتاد ببينيم. دهه هفتاد براي بسياري از شاعران خوش يوم بود شايد به دليل مصادف شدن فعاليت آنها در اين دهه، در ثاني مشكلاتي كه شاعران جوان به لحاظ نشر كتاب با آن درگيرند به اين شكل نبود و همين قاعده باعث شد در هر كوچه و برزني شاهد نشر كتاب باشيم در گيري ژورناليستي كه بين شاعران به وفور ديده مي شد از براهني تا رويايي ... شايد يكي از علت هاي داغ بودن بازار دهه هفتاد بود ولي امروز صدايي به گوش نمي رسد حتي نجواهايي كه به گوش مي رسيد كاملن فرو كش كرده اند.از مشكلات نشر كتاب گفتيم شايد در خوش بيانه ترين شرايط شاعري بتواند هزار و صد نسخه از شعرش را به عموم علاقمندان هديه كند كه عموم اين علاقمندان همان شاعران هستند به هر حال اين شاعر كه در دهه هشتاد نفس مي كشد بايد هفت خان رسم را دوره كند تا بتواند از ارشاد مجوز بگيرد شايد در اين شرايط وبلاگ نويسي ملغمه ي شاعران نسل جوان است.همانطور كه مي دانيد ايران كشوري در حال توسعه است بنابراين با چند كليك مي توان تارنمايي شخصي خود را راه اندازي كرد و به گفت شنود با نسل هاي مختلف پرداخت امروزه روزنامه نگاران نويسندگان شاعران حتي دختر پنچ ساله اي كه به كمك پدر و مادر خاطرات كودكي خود را در يك صفحه مجازي ثبت مي كند تا خود را با مرور زمان همراه كند ...
امروزه وبلاگ نويسي يكي از دغدغه هاي شاعران دهه هشتاد است اگر به مرز بندي شعر معاصر اعتقاد داشته باشيم به سادگي درمي يابيم در قهقراي نا به سامان نشر كتاب وبلاگ نويسي دريچه تازه ايست كه در رهيافت رسالت خبر رساني از قوت ويژه اي بر خوردار است شاعران جوان اين جهان تازه را فتح كرده اند و بيرق سرخي را نيز بر فراز آن افراشته اند كه نشان از هوش و ذكاوت شعر جوان دارد شعر دهه هشتاد در ادامه شعر دهه هفتاد است ولي با ظرفيت هاي تازه اگر شاعراني را كه دچار آوانگارد زدگي شده اند، افراطي بنامم شايد به مذاق خيلي ها خوش نيايد ولي غرض اين كلمات جدي گرفتن شعر دهه هشتاد در حوزه وبلاگ نويسي و فضاي مجازي ست شاعراني كه ناچارند در اين فضاي نا شناخته خود را به تمكين برسانند و اين سرخوردگي را به هر نحوي جبران نمايند.