۲۴ آبان ۱۳۸۷

تازه‌ترين دفتر شعر گروس عبدالملكيان...
گروس عبدالملكيان شاعر جواني است كه در سال‌هاي اخير فعاليت خود روند رو به رشدي را طي كرده است. اغلب شعرهاي او در مجموعه <سطرها در تاريكي جا عوض مي‌كنند> كه به تازگي از سوي انتشارات مرواريد منتشر شده است، داراي حال و هواي مشخصي هستند. برخلا‌ف دو كتاب قبلي شاعر، مي‌توان در اين مجموعه پيشرفت او در حوزه زبان و رسيدن به فرم‌هاي دلخواه را شاهد بود.

به عبارتي، انديشه در مجموعه حاضر از خصيصه‌هاي قابل‌تاملي برخوردار است. بيشتر شعرها داراي نظام خاصي هستند و اجراي موفق شاعر در آنها مشهود است. شاعر با طنازي خاصي بن‌مايه‌هاي شعري را صيقل مي‌دهد و موتيف‌هاي گسترده‌اي را براي ارتقاي معنا به كار مي‌گيرد كه تاثير شگرفي در ادراك حقيقي شعر به وجود مي‌آورد. شايد يكي از دلا‌يلي كه شعر عبدالملكيان بر پايه تاويل شكل مي‌گيرد، مبتني بر همين امر باشد:

كليد بر ميز كافه جا مانده است/ مرد مقابل خانه جيب‌هايش را مي‌گردد/ آينده در گذشته جا مانده است.( ص 59)


از آنجا كه انديشه‌مداري در ادبيات كشورمان خاستگاهي مكنون دارد، فرآيند انديشه در به كارگيري صحيح نشانه‌ها در شبكه‌هاي مدلولي آشكار مي‌شود. شاعري كارنامه درخشان خواهد داشت كه به موازنه‌اي قابل قبول برسد، زيرا شعر هنري كلا‌مي‌است و بايد با اسلوب و شيوه‌اي خاص مستحيل شود. شاعر اين مجموعه در اغلب شعرها به اين مهم دست يافته است. نمودهاي تصويري و خلق فضاهاي تازه، فرصت‌هاي روشني را براي مخاطب به‌وجود آورده است. اين عقل شاعرانه را كه من از آن به عنوان اعتدال شاعرانه(Sapienza Poetic) ياد مي‌كنم، نشان از ذكاوت و ممارست گروس عبدالملكيان دارد كه براي رسيدن به ساختارهاي منسجم مي‌كوشد و اشكال روزمره را با تجربه‌اي ملموس به زبان شعر بيان مي‌كند:

هر روز پرده را كنار مي‌زنيم/ و خورشيد را در آسمان به خاطر مي‌آوريم/ تقصير مرگ نيست كه اين همه تنهاييم/ ما با دهان دودكش‌ها سخن گفتيم و/ واژه باران مصنوعي را چون كودكي ترسناك به دنيا آورديم/... / كبريت بكش/ تا ستاره‌اي به شب اضافه كنيم/ و خيره شو/ به مردمان تنهايي كه در آسمان سيگار مي‌كشند.( ص39) ‌


يكي از آسيب‌هاي شعر عبدالملكيان، نگرش كلي و دوري جستن از جزئيات جهان پيرامون خود است. انگاره‌هاي ذهني شاعر گاه به سبب نوجويي‌هاي معنايي به مفاهيم پيچيده‌اي رهنمون مي‌شود، به طوري كه از زيبايي و ظرافت‌هاي زباني شعر او مي‌كاهد و فضاهايي كه از پتانسيل مناسبي برخوردارند، آنقدر ذهني مي‌شوند كه رويارويي با عالم واقع به سهولت انجام نمي‌پذيرد. همچنين افراط شاعر در خلق فضاهاي بكر در بيشتر شعرها تاثير معكوس دارد و قاعده افزايي در فضاهاي متكثر رشد دوچنداني مي‌كند و تصويرهاي توليد شده از انتزاعي بودن رنج مي‌برند. ‌


در من صداي تبر مي‌آيد/ آه انارهاي سياه نخوردني بر شاخه‌هاي كاج/... در من فريادهاي درختي‌ست خسته از ميوه‌هاي تكراري/ من ماهي خسته از آبم.


بارقه‌هاي شعر غنايي (ليريك) در برخي از شعرهاي عبدالملكيان به تجربه‌هاي شخصي مي‌انجامد. حتي در تجربه‌هاي تازه‌اي كه شاعر از مكانيسم بصري استفاده مي‌كند، از حلا‌وتي كه بايسته است برخوردار نيست و لحن شاعر در بيشتر شعرها شبيه به همديگر و همچنين بسامد آوايي و ريتم آرام شعرها از يكنواختي نحوي برخوردار است.


از ماه لكه‌اي بر پنجره مانده است/ از تمام آب‌هاي جهان قطره‌اي بر گونه‌هاي تو/ و مرزها آنقدر نقاشي خدا را خط‌خطي كردند/ كه خون خشك شده، ديگر نام يك رنگ است.( ص24)


يكي از ويژگي بارز و قابل توجه شعر عبدالملكيان در طول سال‌هاي فعاليتش توجه به مضمون‌پردازي و حذف پرسوناي غيرمعقول در بطن اثر است. به همين دليل شعر او در پروسه‌اي شكل مي‌گيرد كه قابليت تاويل را به اقتضاي مركززدايي در حوزه زبان برجسته مي‌كند. ‌


دزدي در تاريكي/ به تابلوي نقاشي خيره مانده است.(ص38)


گزاره‌هاي خبري به ندرت در جغرافياي كلا‌م گروس عبدالملكيان ديده مي‌شود. نمونه‌هاي درخور و شگفت‌انگيزي را به لحاظ عاطفي در شعرهاي او مي‌توان مشاهده كرد كه در نوع خود تحسين‌برانگيزند و از نوستالژي مانايي برخوردارند. اين تجربه‌ها در دو كتاب اخير او نيز داراي بن‌مايه فلسفي و شاخصه‌هاي صريح رمانتيسمي‌ بوده و جزو تجربه‌هاي درخشان اين مجموعه نيز محسوب مي‌شود.



‌* انتشارات مرواريد، چاپ اول، 1387